غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
از ازل در سر من میل تـماشای تو بود داشتم هر چه به دل جمله تمنای تو بود آنچه در وقـت نمازم کمرم را خـم کرد سجده بر حق به سرِ تربت اعلای تو بود سرِ بازار جـنـون رفـتم و دیـدم با چشم عقل مجنون تو، آشفته و شیدای تو بود عزّت هر دو جهان بسته به اشک است حسین نم اشکی که روان جانب دریای تو بود این چه سری است ازل تا به ابد محتاجیم احـتـیاج هـمه بر مهـر و تـولای تو بود تا ابـد نـوکر تو، نوکـر تو خـواهـد ماند تاج شاهی من از خاک کف پای تو بود شجـری دیـدهام از سـلـسـلـۀ نـوکـریام ریشـۀ آن شـجـرم در گـل بابـای تو بود مـادرت گـفت بـنـی به دلـم صور دمـید محشر سینـۀ من خشکی لبهای تو بود |